زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
 

تاریخ عالم‌ آرای امینی‌ (کتاب)





«تاریخ عالم آرای امینی»، کتابی است به زبان فارسی ، نوشته فضل الله بن روزبهان خنجی اصفهانی، از عالمان قرن دهم هجری درباره رویدادهای دوران حکومت سلطان یعقوب اق قویونلو.


۱ - انگیزه تألیف



فضل الله، غرض از تالیف این تاریخ را بیان سوانح دوران سلطان یعقوب معرفی می‌کند.

۲ - ساختار کتاب



کتاب مشتمل بر سخن ناشر، مقدمه مصحح؛ علی اکبر عشیق، فهرست مطالب، دیباچه مولف و فصول متعدد است.

۳ - گزارش محتوا



فضل الله، مانند دیگر تاریخ نویسان اسلامی، تاریخ عالم آرای امینی را با حمد و سپاس الهی آغاز می‌کند و سپس به توصیف و تمجید اولیا و خلفا که به باورش، پس از ختم نبوت، قایم مقام رسالت الهی و استوانه‌های دین بر روی زمین هستند، می‌پردازد. او معتقد است که خداوند با دارا بودن قدرت نامحدود، به مصداق آیه انا جعلناک خلیفه فی الارض، انسان را به اعلی مرتبه شرف و ارجمندی رسانید و چشم عالم و اشرف مخلوقات قرارداد. به نظر وی جمیع نفوس کامل انسانی مظاهر اسماء الهی‌اند؛ یعنی حق تعالی با اسما و صفات خویش ناظر و ظاهر و حاضر در عالم است و هر ذره و هر مرتبه‌ای از این عالم نشانی از اسم و صفت متعالی او دارد. اگر در عالم نشانی از زیبایی و کمال است، همه حاکی از اسما و صفات و جمال و لطف او است و اگر کفر و زشتی در آن به نظر می‌آید، هم نشانی از اسما و صفات جلال و قهر او دارد. اگر تقابل و ترکیبی است، حکایت از تقابل و ترکیب مظاهر این اسما و صفات دارد. حق تعالی تمام شاهان روی زمین را بر حسب تفاوت حکومت و کشورگشایی، بر تختگاه دنیا مستقر ساخت تا بدین وسیله مظاهر قدرت و الطاف الهی آشکار گردد.

۳.۱ - دیدگاه مؤلف در مسائل دینی


آیات و احادیثی که در متن تاریخ او، به کار رفته است، نشان دهنده دیدگاه خاص او در مسائل دینی و فرهنگی است. چنانکه وی در بخش اول کتاب، پس از حمد و سپاس خداوند، چندین صفحه را به مدح و منقبت پیامبر اسلام اختصاص می‌دهد و به عنوان فقیهی شافعی مذهب، به حدیث «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»، استناد می‌کند و کتاب و عترت را دو منهاج مستقیم و دو معیار قویم می‌داند، آن گاه به محوری‌ترین موضوع که خلافت است می‌پردازد.

۳.۲ - دیدگاه مؤلف درباره صحابه


درباره صحابه، برای توجیه آرای خود، به حدیث «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» استناد جسته، همگی خسروان روی زمین و سلاطین و مجاهدین دین را به موازات کتاب خدا و سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، به پیروی سیره و قول اصحاب رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرا می‌خواند. او معتقد است که پیامبر کسی را به جانشینی خود برنگزیده بود و بنابراین تفکر، چهار خلیفه رسول را چهار رکن کعبه امامت و چهار امام مقام کرامت دانسته، از مقام همگی به نیکی یاد می‌کند؛ ولی- علی علیه السلام- را بیش از سه خلیفه نخستین تعریف و تمجید کرده، از او با لقب «امیرالمؤمنین و ولی المسلمین، سید الاولیاء، سند الاصفیاء، جامع المکارم الزاهره و المفاخر الباهره...» و خلیفه چهارم نام می‌برد. به نظر می‌رسد که نویسنده در این قسمت تحت تاثیر اندیشه‌های عارفانه پیر خود جمال الدین اردستانی قرار داشته است.
پس از ذکر خلافت علی بن ابی طالب، نخست به شرح خلافت امام حسن و سپس وقایع جانگداز کربلا می‌پردازد. وی با استناد به روایتی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خلافت بعد از حضرتش را سی سال می‌داند و معتقد است، چراغ دودمان رسالت در زمان بنی امیه فرو مرد. هر چند که اولاد بنی امیه با تدبیر و سیاست خلافت را به چنگ آوردند و در اطراف عالم آوازه حکومت خود را منتشر ساختند؛ اما «مدعای ایالتشان بی دلیل و پایه امامت در عهدشان ذلیل بود». نظر اخیر او درباره خلفای اموی به عنوان فقیهی شافعی قابل توجه است.
از بین خلفای اموی تنها عمر بن عبدالعزیز را که از سوی مادر نسبش به عمر بن خطاب می‌رسد، شایسته خلافت می‌داند؛ زیرا با سعی و اهتمام زیاد، شرع مقدس اسلام را برقرار کرد و آبروی خلافت را باز گرداند. پس از انقضای خلافت وی، دنیای اسلام و به تبع آن خلافت در تاریکی فرو رفت تا «چشمه دین پروری و حق شناسی از ظلمات لباس سیاه عباسی روان عالم تازه گردانید.»

۳.۳ - خلفای عباسی از نظر فضل الله


خلفای عباسی از نظر فضل الله، جانشینان و امامان بر حق، پس از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بودند که هر یک موجب قوت دین و ارشاد و هدایت مسلمانان شدند تا این که المعتصم بالله واپسین خلیفه عباسی، توسط سپاهیان هلاکو کشته شد و دوران حکومت عباسیان بدینسان پایان پذیرفت. با چیرگی چنگیزخان و فرزندانش، ایران گرفتار فتنه و خونریزی گردید و بنای رفیع خلافت و امامت و شریعت کهنه و فرسوده شد. به این ترتیب، نویسنده، پس از اشاره‌ای کوتاه به چیرگی چنگیز و فرزندان او، تا سه قرن تاریخ پر فتنه و آشوب ایران را مسکوت می‌گذارد. پس از این مقدمه نسبتا طولانی به اصل مطلب پرداخته می‌گوید:
از ستم اولاد چنگیز، مدت‌ها ممالک ایران اساس فتنه و خونریز بود... تا به امداد الطاف الهی از مشرق تبار با اعتبار پادشاه اوغوز دولتی فیروز طالع شد و از کوکب دری بایندری نور اقبال در صفحات عالم لامع گشت. نور خلافت که در مغرب بیت حسن تواری یافته بود، الحمد لله از مطلع اهل البیت حسن باز بر عالم تافته است... جوهر ثمین عدالت و تربیت دین را که در ظلمات سواد آل عباس گم کرده بود، در روز سفید اقبال جدید آق قوینلو باز یافته است.
فضل الله با این مقدمه حکومت آق قوینلوها را با خلفای بنی عباس متصل کرده و نور خلافت را که در مغرب خانه حسن متواری شده بود، به خانه اوزن حسن بر می‌گرداند.

۳.۴ - دیباچه کتاب


دیباچه کتاب، با عبارت مذکور و نقل چند بیت شعر به پایان می‌رسد. این دیباچه حسن مطلعی برای اثر اوست و به نحوی تالیف شده که خود نوشته‌ای مستقل باشد و «اگر دیباچه را کسی به کتابت افراد نماید، کتاب مکمل تواند بود». این قسمت از کتاب با بخش دوم که درباره سلطان یعقوب نوشته شده، پیوندی ندارد و به نظر می‌رسد که هدف از تالیف آن، یکی آشنا کردن سلطان و خوانندگان با تاریخ اسلام بوده و دیگری بیان تفکر سیاسی نویسنده که مبتنی است، بر دفاع از خلافت و سلطنت.
در دیباچه کتاب، مساله امامت، استخلاف و شورا از دیدگاه تفکر سیاسی نویسنده، درخور توجه است. اهل سنت ، امامت یا پیشوایی را همان خلافت پیامبر و از فروع دین و مصالح عامه می‌شمرند که جانشین رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، وظیفه پاسداری از دین و سیاست را به عهده دارد. از نظر نویسنده، امامت هرگز به صورت یک مقام مطرح نبوده، بلکه تنها مسئولیتی بزرگ در برابر خدا نسبت به خلق است.
از نظر فضل الله امامت از چهار راه: اجماع ، استخلاف، شورا، استیلا و شوکت فراهم می‌آید.
بخش دوم کتاب، از شرح حال ملوک بایندر آغاز شده و تا مرگ سلطان یعقوب- حامی نویسنده- پایان می‌پذیرد. نویسنده در آغاز به بیان خصایل حسب و نسب شاهان آق قوینلو می‌پردازد و با برتر شمردن آنان نسبت به دیگر سلاطین روی زمین، تنها شاهان آق قوینلو را شایسته خلافت و امامت می‌داند و برای اثبات مدعای خود جمع میان آرای حکما و علما برقرار می‌کند که گفته‌اند: «اشرف ملوک، ملکی است که جامع میان جلالت نسبی و حسبی باشد.» او برای جلالت نسب هفت خصلت را بر می‌شمارد که چون در نسب ملکی جمع گردد، جلالت و پاکی و برتری نسب در وی تحقق می‌پذیرد.
فضل الله، پس از بحث خصایل نسبی، به وصف طهارت حسبی «در هفت خصلت که به مثابه امهاتند»، می‌پردازد و تاکید دارد که جمع شدن آن‌ها در ملک و سلطان سبب تحقق حسب می‌شود.

۳.۵ - اهداف فضل الله از برشمردن خصایل ملوک بایندری


فضل الله از برشمردن خصایل نسبی و حسبی ملوک بایندری، دو هدف را در نظر دارد: نخست ثابت می‌کند، شاهانی که او به نگارش تاریخ آنان پرداخته، همگی دارای نسب و حسب عالی هستند. و دیگر همان گونه که در شرح حال نویسنده، به آن اشاره شد، او نیز چون شاهانش دارای اصل و تبار عالی است.
نویسنده، در توجیه و تایید حکومت و خلافت شاهان آق قوینلو به ذکر خصایل نسبی و حسبی که به عقیده وی در شاهان یاد شده، به کاملترین وجهی موجود است، بسنده نمی‌کند و برای تبیین نظریات خود؛ مثل استادش جلال الدین دوانی از آیات قرآنی سود می‌برد. از آن جا که او مردی مذهبی و شریعت نامه نویس است، می‌کوشد در قرآن بر اساس جفر و جامعه اشاراتی به فرمانروایی آق قوینلوها بیابد، چنانکه با استناد به واژه «بضع» که در آیه سوم سوره روم آمده و براساس حساب جمل ۸۷۲/ ۱۴۶۷ و مقارن با شروع سلطنت اوزن حسن است، از پادشاهی وی به عنوان حکومت الهی که خداوند در قرآن مجید نیز وعده ظهور آن را داده، یاد می‌کند. او در پایان توجیهات شرعی و عقلی خود برای مستحکم کردن پایه‌های حکومت اوزن حسن، بار دیگر با اشاره به آیه: فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون ثابت می‌کند که واژه «ادنی الارض» به حساب جمل عدد ۸۷۲/ ۱۴۶۷، می‌شود که با سال شروع فرمانروایی اوزن حسن در ایران مطابقت دارد. پس از این توضیحات، فتوحات اوزن حسن را به طور خلاصه شرح می‌دهد. آن گاه درباره پایان زندگی او و در مورد جانشین وی، سلطان یعقوب چنین می‌نویسد:
لاجرم چون ابراهیم آسا به بسط بساط نعم با اهل عالم مواسا فرمود و به حکم وهبنا له اسحاق و یعقوب نافله به جزای مفترضات طاعات الهی نافله‌ای همچو حضرت اعلی یعقوبی را بر تخت پادشاهی یادگار گذاشت.
فضل الله با آوردن القاب و عناوین پر تکلف از سلطان یعقوب به عنوان جانشین شایسته اوزن حسن یاد می‌کند و می‌نویسد که «غرض از تالیف این تاریخ عالم آرای، بیان سوانح آن حضرت است.» او باور دارد که تمام «مکارم حسبی و نسبی و کمالات ارثی و مکتسبی»، که از حد شمار بیرون است، به سلطان یعقوب رسیده و افزون بر این نکات، در هشت باب به شرح ویژگی‌ها و صفاتی؛ همچون: جلالت نسب، شکوه صورت، شجاعت ، جوانمردی، مرحمت گستری، عدالت و داوری، دانش و حسن اعتقاد وی می‌پردازد و گاهی متناسب با موضوع، شعری را چاشنی مطلب می‌سازد.

۴ - وضعیت کتاب



کتاب پاورقی‌های مصحح و نیز نمایه آیات، احادیث و جمله‌ها و ضرب المثل‌های عربی، نام کسان، جای‌ها، قبیله‌ها و قوم‌ها، شعرها و مصراع‌های عربی و ترکی، شعرها و مصراع‌های فارسی، کتاب‌ها، واژگان، ترکیبات و اصطلاحات عربی، واژگان و تعبیرات ترکی و مغولی و اصطلاحات دیوانی و منابع و مآخذ را دربردارد.

۵ - پانویس


 
۱. ص/سوره۳۸، آیه۲۶.    
۲. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۲۷، ص۳۳.    
۳. روم/سوره۳۰، آیه۳.    


۶ - منبع



نرم افزار تاریخ ایران اسلامی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.



آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.